برم سبز



شهید حمیدی به سال1344 در خانواده ای متدین و رنجدیده در روستای برم سبز به دنیا آمد. به سال 1352 از محبت پدر محروم شد. درس را با تهذیب در هم آمیخت و عمل را با ایمان. وقتی که غارتگران زمان دست چپاول به سوی میهن اسلامی دراز کردند، او عاشقانه، با احساس رسالتی سنگین، عازم نبرد شد. وی پس از بازگشت در مرکز تربیت معلم شهید رجایی شیراز قبول شد. مجدداً به دلیل احساس مسئولیت به جبهه رفت و سرانجام به تاریخ 14/12/1365 در جبهه در منطقه شلمچه به درجة رفیع شهادت نایل آمد.


برم سبز روستایی از توابع بخش سوق شهرستان کهگیلویه استان کهگیلویه و بویراحمد است. در مجاورت این روستا دریاچه(برم) کوچکی وجود دارد که به دلیل عمق زیاد آن به رنگ سبز دیده می‌شود. در گذشته در پایین دست این دریاچه شالیزارهای این روستا قرار داشتند که امروزه به دلیل کم آبی دیگر خبری از شالیزار ها نیست.در لغت‌نامه دهخدا در توصیف آن چنین آورده شده‌است: برم سبز دهی است از دهستان های طیبی گرمسیری بخش کهگیلویه شهرستان بهبهان. سکنه ی آن ۶۰۰ تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، برنج، پشم و لبنیات است. خرابه‌های بنای آتشکده‌ای قدیمی در این آبادی وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۶(قابل توجه اینکه علاوه بر آتشکده مذکور چندین قبر مربوط به زرتشتیان نیز در این روستا قرار داشت که همگی به‌طور کامل تخریب شده‌اند. در فاصله حدود ۱۵۰۰ متر از روستا به سمت مغرب مقبره‌ای وجود دارد که ساکنان به آن شاه‌چراغ می‌گویند(که اکنون تخریب شده است). این روستا دارای راه آسفالته، مدرسه، مسجد، خانه بهداشت، آب لوله کشی، برق، تلفن و . . . می‌باشد و در فصل بهار دارای مناظر طبیعی بسیار زیبا و چشم‌نواز است.

ساکنان این روستا از ایل طیبی طایفه دِزَکی هستند که جدیدا افرادی از ایل بهمئی به آن ها پیوستند. (دزک محلی است در نزدیکی شهرکرد در استان چهارمحال و بختیاری که قلعه معروفی نیز در آنجا به جای مانده‌است).این طایفه در نقاط مختلف استان کهگیلویه و بویر احمد و همچنین خوزستان پراکنده هستند. شاخه‌های مختلف این طایفه که به نام دهه(dahe) شناخته می‌شوند عبارتند از: دهه رئیس، دهه بَرَمشَه، دهه مِهرو، دهه محمدسعیدی، دهه خرده باب.زندگی مردم روستا از طریق دامداری و کشاورزی تأمین می‌ شود. با این حال با توجه به سطح سواد نسل جدید، اکثر جوانان این روستا در مناطق مختلف عهده‌دار مسئولیت های مختلف هستند.

*)جمعیت اصیل حاضر در روستای برم سبز(بدون احتساب بهمئی ها) در حال حاضر(سال 1398) قریب به 60 نفر می باشد.


ای خـوشا روزی کـــه معشوق را مهمان کنیم             دیده از روی نگــارینش نگارستان کنیم

  گر ز داغ هجر او دردی است در دل های ما           ز آفتاب روی او آن درد را درمان کنیم

یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیتا مرضیه;(قرآن مجید)

سلام بر امام بزرگوارم،رهبرم مرد جماران،سلام بر امتم امت حزب الله،آه ای انسان ها هرگز از یاد نبرده ام سالیان دراز جهل و جهالت را،پس اگر ناقوس مرگ جلادان با ریختن خون من به نابودی می گراید و اگر تداوم خط انبیاء در گرو خون و گلوله من است،پس ای بمب ها،ای گلوله ها و ای موشک ها من را درآغوش خود بگیرید که من مرد جهادم و رزم را از سرورم حسین(ع) آموخته ام و این که می رود تا حکومت اتحاد  جماهیر اسلامی در سراسر دنیا مهیا گردد و زمینه ی ظهور قائم آل محمد (ص)مهیا گردد و اینک که خصم زبون بر کشور ما حمله کرده است پس باید که شتافت تا رهائی انسانیت انسان ها از زیر یوغ جلادان و من اینک می روم تا فریاد بزنم که ننگتان باد ای منادیان دروغین آزادی و حقوق بشر،دیگر عمر سیاه شما به سر آمده است و فرداست که در دادگاه عدل الهی به محاکمه بی گناهان کشته شده در جنوب و غرب ایران خجالت زده اشک تمساح بریزید و از آنها استمداد بطلبیم.اما دیگر دیر است و سفیر گلوله ی رزمندگان ما این جا مرد کار زار است و آتش عالم قیامت صحرای ابدیتان که جاودانه در آن خواهید سوخت.

 

اما به تو برادر و خواهر حزب الله:بدان که اینک خون هزاران جوان فدا شده در راه انقلاب خواب را از چشمان ما بیدار دلان ربوده است که اگر مردی به پیش تاز و سینه را سپر گلوله کن  که این گونه حسینی بودن است یا که فریادم را به جهانیان برسان که اینگونه  زینبی کار کردن است و خاموشی و سکوت و بی تفاوتی یزیدگونگی است و شیطان صفتی است.

گر مرد رهی میان خون باید رفت         از پای فتاده سرنگون باید رفت

مادرم:شاید که در رفتن من به جبهه نگران باشی اما بدان که این فریاد قرآن است که جهاد کن تا زنده و جاودانه ی تاریخ بمانی.می دانم چه زحمت ها در پایم کشیدی و چه رنج ها تحمل کردی اما تو این امانت را باید آن طور که خدا می خواهد ادا کنی و اینک عاشقانه روانه ی کاروانی شده ام که به دیار عشق و کربلای پر بلا  می رود و من عشق را در مقابل تمام بلا ها به جان خریده ام که یا ایتهاالنفس المطمئنه:ای نفس مطمئن شده و اطمینان یلفته به سوی خدایت رجوع کن که او نیز راضی شده است از تو.

خواهران می دانم که شما بسیار آرزومند دیدن من بوده اید و امیدوار بوده اید که در جشن عروسی ام شادی کنید اما بهترین جشن عروسی برای من تشییع جنازه ام خواهد بود که اگر خداوند لیاقت شهادت را به ما ارزانی دارد.پس به یاد خدا باشید که با یاد او دل ها آرام می گیرد و اوست که یار مظلومان و غریبان و بیچارگان.و من گویا که در سرم غوغای دیگری است.خیال پرواز دارم.پرواز به درگاه ربوبیت و به مقام قرب الهی.

مـرغ باغ ملکوتــــم نیـم از عـــالم خــــاک            چند روزی قفسی ســـــاخته انـد از بدنم

ای خوش آن روز که پرواز کنم در بر دوست          به هوای سـر کـــویش پر و بـــالی بزنم

اما وصیت من وصیت همه شهدایی است که جان دادند برای خدا و برای امام و برای اسلام عزیز:امام را،امام را،امام را در نمازها برای او دعا کنید تا کشور را بدست صاحب اصلی اش امام زمان(عج)دهد.قبرم را در کنار قبر برادران شهیدم در سوق بگذارید تا در کنارشان آرام گیرم.

انحراف به خود راه ندهید و از ت پشتیبانی کنید که اگر چنین نکنید خیانت کرده اید.

همه دوستان عزیزم مرا ببخشند از این که گاهی شاید آنها را ناراحت کرده باشم و بد اخلاقی نسبت به آنها کرده باشم.اگر کسی پولی از من طلب دارد بدو بسپارید.

باید بسوی سپیده رفت .  باید جان به جانان دهی از

تو را از کنگره عرش می زنند ندا                ندانمت که از این وامگاه چه افتاده

گرچه شهدای گرانقدر بارها گفته اند اما باز هم باید تذکر داد،یادتان نرود که روزی اسیر و حلقه به گوش مکتب های شرق و غرب بوده ایم حال که از این ها به لطف رحمت خداوندی که روح خدا امام است این زنجیره ها پاره شد.انسان ها انسانیت را به دیگران نفروشید امام آینه تمام نمای مکتب و ت را تنها نگذارید و قدمی از این خط عقب نمانید یا خویش را جلو نیاندازید که آن وقت پایان کار عنان به دیگران سپردن است و بس.مادرم یا بهتر بگویم پدر همیشه زندگی ام اگر چه گاهی اوقات تو را آزرده می کردم،باور کن اصلا چنین برداشتی از زنذگی نداشته ام و این اصل محبت پدر و مادرم  را اصلا از یاد نمی برم و اگر حتی ناراحتی بوده از صعف اعصاب من و گاهی با دید مکتبی به مسائل نگریستن بود و به هر حال بخشش و حلالیت از شما می طلبم و امیدوارم که خداوند مرا مورد رحمت قرار دهد تا شما را در آن دنیا شافع باشم.

از خانواده میرغلام کخ من را به عناون فرزند با همه کمبودهای مادی و معنوی پذیرفته اند صادقانه تشکر می کنم و از ایشان و برادرم موسی صادقانه حلالیت می طلبم.

دلا غـــافل ز صبــحانی چه حاصل               مطـــیع نفس شیطانی چه حاصل

بود قدر تـــــو افــزون از ملائک               تو قـدر خـــود نمیدانی چه حاصل

آرزو دارم بیــایم کربلایــت یا حسیــــن            بر دلـــم ترسم بماند آرزوی کربلایت یا حسین

آرزو دارم کنم جان را به راهت یا حسین           کن طلب از خالق یکتا فتح و نصرتمان یا حسین

کجائید ای شهیدان خدایی-بلا جویان دشت کربلایی-کجائید ای سبک روحان عاشق-پرنده تر ز مرغان هوایی

ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین.آمین یا رب العالمین


شهید حمیدی به سال1344 در خانواده ای متدین و رنجدیده در روستای برم سبز به دنیا آمد. به سال 1352 از محبت پدر محروم شد. درس را با تهذیب در هم آمیخت و عمل را با ایمان. وقتی که غارتگران زمان دست چپاول به سوی میهن اسلامی دراز کردند، او عاشقانه، با احساس رسالتی سنگین، عازم نبرد شد. وی پس از بازگشت در مرکز تربیت معلم شهید رجایی شیراز قبول شد. مجدداً به دلیل احساس مسئولیت به جبهه رفت و سرانجام به تاریخ 14/12/1365 در جبهه در منطقه شلمچه به درجة رفیع شهادت نایل آمد.


شهید علی باز حمیدی یگانه فرزند ذکور خانواده ای بود که سال ها بود در غیاب پدر، زیر چتر مادر مهربانش بزرگ می شد. مادر حمیدی فرشته ای بود آسمانی . او از این تنها سرمایه اش با خون دل نگهداری می کرد. علی باز درس می خواند و خوب هم درس می گرفت. چندین بار در طول دوران دانش آموزی به جبهه رفت مثل همه بچه های آن دوران. مادر تنهایش ،در غیاب فراق فرزند ،خون می گریست ولی لحظه وصال تمامی غم ها را فراموش می کرد. علی باز بزرگ و بزرگ تر شد . معلم شد قصد آموزش قرآن و دین به بچه ها را داشت . در وسط تحصیلات عالی دوباره به جبهه رفت و این بار مادر پیر پس از سال ها زحمت و تلاش با خبر  شهادت حمیدی قامت خمیده اش دو نیم می شود . علی باز  برای نسل ماها اسطوره بود بدون اغراق و بدون غلو.


بسمه تعالی

مسئول محترم آقای حکیم رابط

احتراما:این جانب علی باز حمیدی دانشجوی سال اول رشته پرورشی شعبه یک چون مدتی است به عیادت مادرم نرفته ام لذا روزهای پنج شنبه 11/10/1365 ، شنبه 13/10/1365 و یک شنبه 14/10/1365 و دوشنبه 15/10/1365 را تقاضای مرخصی می نمایم،خواهشمند است در این باره اقدام فرمایید.

علی باز حمیدی. 09/10/1365


بسمه تعالی

حضور محترم برادران و خواهران و سروران گرامی روستای برم سبز

سلام علیکم جمیعا

اینک از فراز و نشیب ها برایتان آغاز سخن می کنم،سخن دیگر از خوبی ها نیست بلکه از این است که امروز چگونه باید باشیم.راستی هیچ گاه فکر کرده اید که باید چگونهدر این دنیای پرهیاهو زندگی کرد؟

عزیزان اینک که چهار سال از عمر انقلاب اسلامی می گذرد همه ی  ما شاهد بوده ایم که چگونه جان گرفتیم و خود را بازیافتیم.همه ی ما شاهد  بوده و هستیم که چه عزیزانی پاک فدای این انقلاب شدند،سوختن و به ما ها توان و نیرو بخشیدند.این من و تو هستیم که باید ادامه دهنده ی راهشان باشیم.اگر امروز ما ها روانه ی جبهه ها نشویم والله که در مقابل خانواده شهدا خجالت کاریم.برادر من و خواهر من وقتی که موشک های اهدایی ابر جنایتکاران روانه ی شهرهایمان می گردند و ده ها زن و کودک بی گناه را به زیر آوار می برند.

آیا ما باید ساکت بشینیم و نظاره گر باشیم؟

آیا این اخوت اسلامی و شرط برادری است که برادرانمان در دزفول و بهبهان و سایر شهرها به خاک و خون کشیده شوند و ما بشینیم؟

برادران عزیزم امروز هر یک از شما در قبال خون شهدا مسئولید.خواهران عزیز اگر امروز شما حجاب اسلامی را رعایت نکنید.به جامعه ی خود خیانت ورزیده اید. و به خون شهدا خیانت روا داشته اید.مادران عزیز،شما باید برای انقلاب شهید در دامان خود پرورش دهید.فردای آخرت فاطمه ی زهرا جلو دار شما خواهد بود،اگر مثل او حسین ها و اصغر ها را فدا کنید.پدران عزیز و سروران گرامی اینک شما ها باید فرزندان خود را روانه ی جبهه کنید من غصه می خورم از اینکه فرزندان جوانی دارید ولی به جبهه نمی فرستید و یا مانع از رفتن آنها می شوید.شما خیال نکنید فردای آخرت رو سفید هستید.پدر کبگعلی فردای آخرت مصداق واقعی یجاهدون فی سبیل الله به اموالهم و انفسهم است.خواهرا فردای آخرت زیبنده ی به الطاف خداوندی است و مادر او فردای آخرت انیس فاطمه زهرا خواهد بود.خوشا بحال آنان که به دنیا دل نبستند و عمل به قانون خدا نمودند.آیا فراموش کرده اید که برای یک دعای کمیل و ساعتی نشستن خسته می شدید ولی انتظار دارید که فردا هم علی (ع) بالین سرتان بیاید و شمار را شفاعت کند.باید به حال خودتان غبطه بخورید و اشک بریزید،هنوز هم کینه ها را دل های خود جا داده اید.هنوز هم افترا ها را به هم می بندید و کوتاه سخن این که هنوز هم اندر خم یک کوچه اید.از درگاه خداوند متعال توفیق شناخت بهتر  اسلام را برای همگان خواهانم.

 

همه شما را از کوچک تا بزرگ سلام رسانیده.

والسلام.فرزند کوچکتان برادر حقیرتان علی باز حمیدی


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها